a.b.c.d.e.f.g.h.i.j...

g.h.m.k.w.n.f.u.a.b...

a.b.c.d.e.f.g.h.i.j...

g.h.m.k.w.n.f.u.a.b...

my mind

مثل یک اتاق پر و شلوغ که هیچ چیز سر جایش نیست می ماند .

شلوغ است اما خالی است . فقط باید مرتبش کنی .حوصله که نداشته باشی  دیگران می آیند (آدم ها  می آیند !)  مرتبش می کنند . تو هم ( نه این که باید!) دوستش می داری...

چه قدر خوب می شد که هیچ وقت فکر نمی کردی و فقط تصور می کردی هرچه را که دوست می داری

..........................................................................................................................................

پ.ن 1:گاهی آنقدر عقب می مانی که مجبوری با انشای سر کلاست که تو 5 min نوشتی جبران کنی!(شایدم جلو افتادی !دلت هم بخواد!!)

پ.ن2:چه قدر پر شده زندگیم!!!از آدم ها از دیگران که همش تو نوشته هام قدم می زنن و تو فکرم ...

پ.ن3:لب ساحل ، شب تاریک، موج های آروم، نسیم خوووووووووووووووب!!!، آی آدم هااااااااااااا!!!

پ.ن4:زندگی سخت شده!!!


نظرات 11 + ارسال نظر
AHP شنبه 29 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 05:20 ب.ظ http://www.math-olympiad.blogsky.com

مرسی!

حوتهش می کنم!ولی بابت؟؟؟

شیــــــاف شنبه 29 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 10:43 ب.ظ http://61y.blogfa.com

فضاسازی بیست .
قربون تو

;)

کوریون یکشنبه 30 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 02:11 ق.ظ http://chorion.blogsky.com/

مدت ها بود نبودی ..
خوبی؟

نبودیم مدت ها!
بله!

سحر یکشنبه 30 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 04:20 ب.ظ http://www.zendanekhial.blogsky.com

چه وبلاگ خاصی داری..جالبه.فقط اون ۹۹ ساله توپروفایلت خیلی خزه(خنده)


چه خوب!

یک مادر یکشنبه 30 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 04:27 ب.ظ http://formyboy.blogsky.com/

سلام
فضا سازیت عالیه
خوشحال میشم بهم سر بزن

سلااااااام!
مرسی!
اگر مهلتمان دهد اجل!!

من یکشنبه 30 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 04:34 ب.ظ http://chasbandegihaye-roohe-ma.blogsky.com

قشنگ تونستم ذهنم و اون جور که تو گفتی تصور کنم
کسی توش نیست و روشناییش به اندازه نور یه کبریته

چه خوب!!!
آخ یادم ننداز دیگه!:(

تو یکشنبه 30 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 10:36 ب.ظ http://www.chasbandegihaye-roohe-ma.blogsky.com

یهو باید مثل قالی یه تکونی بهش بدی....بزار همه از توش بریزن بیرون.... واسه یه مدت جواب میده....

حوصله ی از نو چیدنش رو ندارم!!
به احتمال زیاد تا وقتی که دوباره بچینی!!:)

یک ناشناس دوشنبه 1 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 04:21 ب.ظ http://he-does-not-like-me.blogsky.com/

یعنی فکر میکنی زندگی سخت شده ؟؟؟
منم همچین فکری دارم
ولی خوب دوستم دارم بجنگم
ولی نمیدونم آخر جنگ کی پیروز میشه
....................
ذهن من مثل مال تو نیست
خالیه
فقط چند نفر میان و میرن
چند سکانس زنده میشه و دوباره میمیره
ولی یک نفر توش خیلی موج میزنه
جیغ میکشه
هر چند که سرمو به درد میاره
ولی دردشم لذت بخشه
بازم بهم امید میده
همون درد
همون طنین صداش
همون جیغ زدناش

جالبه نه ؟؟؟

موفق باشی

نمی دونم!
من آرامش رو دوست دارم!
می دونستی بعضی وقت ها هیشکی پیروز نمی شه!؟(ولی هیچ وقت دو نفر پیروز نمی شن!)
....................................
خوش به حالت!(با این که فکر می کنم اشتباه فکر می کنی!)
نوچ !!
به نظر من جالب نیست!;)
مسی!

میلاد دوشنبه 1 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 06:45 ب.ظ http://kochedeltangi.blogsky.com/

سلام
خسته نباشی
خیلی زیبا مینویسی. حسابی لذت بردم

-------------------------------------

یکی درد و یکی درمان پسندد
یک وصل و یکی هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران
پسندم آنچه را جانان پسندد

متشکرم!:)

[ بدون نام ] شنبه 6 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 08:22 ب.ظ

همه ی چیزایی که نوشتی دوس دارم...
همه رو بردم تویه ذهن خودم و تجسمشون کردم...
همشونو درک کردم ...






ولی من هنوزم با این g.h.m.k.w.n.f.u.a... کنار نیومدم ! خواهش میکنم منو خلاص کن :)

;)

مهم نیست ولش کن...

FARZAD شنبه 6 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 08:25 ب.ظ http://farzadart.blogfa.com

ضمنا ممنوم واسه تولد! :)

;)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد