a.b.c.d.e.f.g.h.i.j...

g.h.m.k.w.n.f.u.a.b...

a.b.c.d.e.f.g.h.i.j...

g.h.m.k.w.n.f.u.a.b...

Tired!!!!

می خوانم، نمی خوانی

می بینم ، نمی بینی

می شنوم ،نمی شنوی

و من مجبورم از اول بخوانم و ببینم و بشنوم و تو باز مجبوری از اول نخوانی و نبینی و نشنوی و بگویی که:"چه گفتی!؟"

می گویم:"بس است دیگر !!"

می گویی:"خوب یک چیز درست بگو ."

می گویم :"خسته شدم از بس درست گفتم و غلطش کردی "

می گوید :"خوب غلط است یعنی خودت هم نفهمیدی!؟"

چشمانش را کوچک می کند طوری که می خواهی بروی برایش یک ذره بین بیاوری تا تو را ببیند .

غلط می گویم ...همان هایی که گفته بود را می گویم ...چشمانش باز می شود لبخندی می زند و می گوید :"از کجا فهمیدی بالاخره!؟"

می گویم :"همان طور که تو فهمیده بودی."

نگاهی به ساعتش می کند .سکوت بود.

"خوب حالا شد،هم تو راضی هستی هم من!"

(یعنی همه اش برای همین بود!؟؟)

"راستی این جمله ی آخر هم از درست هاست اضافه کن به لیستت"

می نویسم...علامت تعجب هایش از تعداد حروفش بیشتر می شود

هنوز نگاهش به ساعتش است.فکر می کنی ه دنیال مختصات سر و ته عقربه هایش است دست چپش را در جیبش می گذارد و طوری که از تکراری ها خسته شده خارج می شود....


پ.ن:سلااام!!!

پ.ن:تجربیات من نشون می ده عده ای خییییییییلیییییی بدشان می آید که هی بری وبشون و بگی آپم آپم!!ولی من این حرکت را بسیااااار پسندیده می دانم و انجامش می دهم D:

پ.ن:یه چیزی بگین اگه خوندین اگه حتی نظری ندارید بگید نظری ندارم اینو برای خیلی ها خوندم اما اگه بدونید برداشت ها چقدر مختلف بود!!!!

خواهشا بگید نظرتون رو یا حستون رو...

پ.ن:تا بعد!


NONSENSICALs

...به درخت های بی برگ و کنار هم که تا جلوی بالکن اومدن نگاه می کنم مثل دو تا خط موازی کنار همن انگار هدفام و آرزوهام خودشونو نشون دادن مثل دو تا خط موازی قرار نیست به هم برسن مگر...


پ.ن:برای شروع همین خوب بود دیگه یه قسمت کوتاهی از یه نوشتم بود...به جای توضیح وبلاگ...

پ.ن:هر چیزی رو که فکر می کنم به زنده بودنش کمک می کنه این جا می نویسم البته ممکنه بعضی وقت ها خودم مسئول برگزاری بعضی ختم ها بشم :(

پ.ن:این جا آزادی بیان در حد مطلق (به قول یه آشنا -از نوع صفرش-) برای همین نظرا تایید می شن

و از اونجایی که من تا سر حد مرگ می روم اگر حرفی رو جواب ندم همشون پاسخ داده می شن حتی با یه :)

پ.ن:من خیلی وقت بود  می خواستم ابن جا رو باز کنم هی تنبلی می کردم بعد فهمیدم قرار که 2012 بمیریم دیدم مدیون می شم اون دنیا میان بهم می گن ما تو رو نمی بخشیم از نوشته هات محروممون کردی دیگه گفتم 2 سالم 2 سال دیگه!!!!ای بابا!

پ.ن:سلاااااااام!!!!!!!!!